کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۳۷۵۲۶
تاریخ خبر:

قاب تاریخ| تپق ثریا، ترور رزم‌آرا و خودکشی هدایت‌ و ‌شمس‌العماره

قاب تاریخ| تپق ثریا، ترور رزم‌آرا و خودکشی هدایت‌ و ‌شمس‌العماره
قاب تاریخ| تپق ثریا، ترور رزم‌آرا و خودکشی هدایت‌ و ‌شمس‌العماره

روزنامه هفت صبح،‌ مرتضی كليلی ‌| ‌ با قاب تاريخ به ایران قدیم سفر‌ و یادی ‌‌از ‌گذشته مي‌كنيم. در تهیه این مجموعه، از تصاویر كمتر ديده ‌شده‌اي استفاده شده که تماشاي آنها خالی از لطف نيست. عكس‌هايي از مشاهير تاريخ معاصر ايران، شهرهاي ايران، خودروهای نوستالژیک، عكس‌هاي فوتبالي‌ و… براي ديدن تصاوير و شرح آن ادامه مطلب را بخوانيد.

قاب تاریخ
عضویت ایران در پیمان بغداد و اهداف آنها؛ ایران در اواسط دهه 1330 به عضویت پیمان بغداد درآمد. این پیمان که پیمانی منطقه‌ای بود، در راستای اهداف کشورهای غربی از جمله آمریکا و انگلیس بود. برخی از اهداف این پیمان در متن اصلی آن عبارتند از:«دولت‌‌‌‌‌های غربی برای حفظ منطقه خاورمیانه از خطر کمونیسم در سال ۱۳۳۴ ‌ پیمان بغداد را بین ترکیه و عراق منعقد ساختند و پس از آن انگلستان، پاکستان و ایران نیز وارد پیمان شدند.

با سقوط ملک فیصل و خروج عراق از پیمان (فروردین ‌۱۳۳۸‌) نام پیمان به سازمان پیمان مرکزی (سنتو) تغییر یافت . کشور‌‌‌‌‌های عضو هر کدام قرارداد جداگانه‌ای با آمریکا برای ورود به این پیمان منعقد ساختند. ایران نیز با امضای قراردادی در سال ۱۳۳۷ رسماً وارد بلوک غرب شد. ‌متن مواد مندرج در پیمان اصلی همکاری مشترک بین عراق و ترکیه که در تاریخ ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ در بغداد به امضا رسید. ماده ۱ با در نظر گرفتن مفاد ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد کشور‌‌‌‌‌های امضا‌کننده این پیمان در امور دفاعی و امنیت خود با یکدیگر همکاری خواهند کرد.

اقداماتی که دو کشور مزبور برای انجام این همکاری به عمل خواهند آورد ممکن است موجب عقد پیمان‌‌‌‌‌های مخصوص بین آنها گردد. ماده ۲ برای آنکه همکاری بین دو کشور در ماده ۱ قید شده صورت حقیقت به خود گیرد و انجام آن عملی گردد هیأت‌‌‌‌‌های صلاحیت‌دار دو کشور امضا‌کننده به مجردی که پیمان حاضر وارد مرحله اجرا گردد، اقداماتی را که‌‌‌‌ می‌بایست‌ انجام پذیرد، تعیین خواهند کرد. این اقدامات هنگامی که به تصویب دول کشور‌‌‌‌‌های امضا‌کننده برسد، قابل اجرا خواهند بود.»
منبع: علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک‌

قاب مشاهیر 1
قسمت‌هایی از کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری (قسمت45)؛ این حال جدی که من در ظاهر حفظ می‌کردم‌، گاه از دست می‌دادمش‌، مخصوصا در حضور مادر شوهرم. او به محض اینکه با لپ‌های آویزان ‌ و پُر گویی‌هایی که جملات ناتمامش را در آن جای می‌داد به صحبت می‌افتاد، خنده‌ای بی‌اختیار مرا می‌گرفت. لب‌هایم را گاز می‌گرفتم و دستمالی جلوی دهان به بهانه فين کردن بینی نگه می‌داشتم و می‌گفتم:

«‌ببخشید خیلی سرما خورده‌ام…» حقیقت را نمی‌فهمید و با نگرانی محمدرضا را نگاه می‌کرد و می‌گفت:«‌دکتر صدا کنید!» از شنیدن این یکی حرف ناگهان بر فشار خنده‌ام افزوده می‌شد. شقیقه‌ها و گونه‌هایم درد می‌گرفت. دور و برم پسران و دختران تاج‌الملوک، پرنس و پرنسس به نوبه خود دستمال در می‌آوردند تا میل به خندیدن‌شان را بپوشانند. خنده من تا این حد واگیر داشت. همچنین خنده‌ای که در ‌‌اول فروردین ۱۳۳۰‌‌‌، در کاخ ‌گلستان‌ مرا گرفت، به یاد دارم.

عید ‌نوروز‌، سال نو ایرانی، نخستین سال نو ملکه شدنم. آن روز، نخستین روز بهار، در تالار وسیع ‌آئینه‌، آنجا که هدایای به شاه و ملکه روی هم انباشته شده بود و ‌تخت طاووس‌ با هزاران گوهر گرانبهایش می‌درخشید ‌ما، وزیران و مقامات عالی کشوری و لشکری و گروه دیپلماتيك را بایدمی‌پذیرفتیم. گروه‌های متشکل همه آنجا برای ادای احترامات حاضر بودند. این مراسم «سلام» است. رادیو برابر رسم هر سال، پس از «دعای تحویل» پیام شاه و ملکه را پخش می‌کرد.

یك میکروفون جلوی دهان من گذاشته شد تا پیامم را بخوانم. کمی ترسیدم، نخستین بار بود که می‌بایست در برابر این دستگاه با ملت صحبت می‌کردم. دو صفحه متن ماشین شده جلوی چشمانم بود که باید می‌خواندم. «‌علیاحضرت نوبت شماست!‌»يك جفت گوشی روی گوش‌هایم قرار داشت و توسط آن، مسئول ضبط صدا به من «علامت» می‌داد… در حالی‌که لحنی به صدای خود دادم شروع به خواندن متن کردم… آنچه نباید روی بدهد رخ داد، وسط جمله حواسم از اختیار خارج شد، سعی کردم خودم را متمرکز سازم، ممکن نشد.

پخش صدا هم مستقیم بود و میلیون‌ها آدم در حال گوش دادن بودند که خنده خفیفی مرا گرفت. با سرخ شدن از خجلت این «قاطی کردن»، نطقم را ادامه دادم. فردای آن روز رئیس دفترم‌ قراگزلو گفت شنوندگان از این شادی دوست‌داشتنی شما لذت بردند‌ و اما من از این نت شیطنت‌، به جای اینکه خو‌شحال باشم، ناراضی بودم… ادامه دارد…‌

قاب مشاهیر 2
نقش ترور رزم‌آرا در خودکشی صادق هدایت؛ ‌ هدایت در آخرین سفر خود به خارج از کشور، با امید فراوانی قدم به پاریس می‌گذارد تا از فضای خفه‌کننده ایران دور شده و بقیه عمر را به دور از لکاته‌ها و خنزرپنزری‌ها بگذراند. ‌او با ویزای پزشکی دو ماهه و با عنوان بیمار روحی برای معالجه عازم پاریس می‌شود و اگر‌چه از این موضوع بسیار دلخور بود‌ .

اما به خاطر امیدی که به نتایج این سفر داشت، زیر بار مسافرت به دلیل درمان روانی می‌رود‌ اما در پاریس دوستش حسن شهید نورائی که در چاپ کتاب‌های هدایت کمک زیادی به او می‌کرد، در بستر بیماری بود و کاری از دستش ساخته نبود. هدایت حتی به دنبال ویزا برای رفتن به ژنو یا لندن بود تا نزد دوستان خود یعنی جمالزاده یا فرزاد برود‌ اما موفق به اخذ این ویزا نمی‌شود.

مدت مرخصی کم‌کم رو به اتمام بود و اگر هدایت دست خالی، یعنی بدون مدارک پزشکی مربوط به درمان بیماری روانی‌اش، به تهران بازمی‌گشت، شغل خود را در دانشکده هنرهای زیبایی از دست می‌داد و از دست رفتن شغل هم یعنی بی‌پولی و هدایت بیش از پیش سربار خانواده‌اش می‌شد؛ وضعیتی که هدایت از آن متنفر بود. در دوران اقامت هدایت در پاریس، حال شهید نورائی هم روز به روز وخیم‌تر شد و این بر مشکلات هدایت می‌افزود.

اما تیر خلاص را ترور رزم‌آرا به هدایت زد. رزم‌آرا در تهران ترور می‌شود و امید هدایت به سفارت ایران در پاریس‌ که قبل از ترور رزم‌آرا به واسطه نسبت خانوادگی‌اش با وی (حاجعلی رزم‌آرا همسر انورالملوک هدایت، خواهر صادق هدایت بود)، هدایت را بسیار تحویل می‌گرفتند نقش برآب شد. ایده خودکشی که مدت زیادی با او بود، دوباره در ذهن و ضمیرش جان گرفت. به سراغ دوستش مصطفی فرزانه می‌رود تا پولی را که به وی سپرده بود، پس بگیرد.

پول کفن و دفن را جدا نمود و با مابقی آن خانه‌ای مجهز به گاز اجاره کرد و آدرسش را به هیچ کس جز یکی از دوستان دوره دبستان نمی‌دهد. هدایت این دوست خود را به مهمانی مرگ دعوت کرد. هدفش این بود که جنازه‌اش بو نگیرد و از مرگش مطلع شوند.ساعت ۹ شب ۱۹ فروردین ۱۳۳۰، این دوست هدایت به در خانه او می‌آید اما کسی در را باز نمی‌کند بعد متوجه بوی گاز شده و در را باز کرده و با جنازه صادق هدایت مواجه می‌شود. (تاریخ ایرانی)

قاب نوستالژی
شمس‌العماره به روایت هنری بایندر؛ در دوره قاجار در مجموعه کاخ گلستانی، کاخی به نام شمس‌العماره ساخته شد که به خوبی نمایانگر فرهنگ و هنر مردم در آن دوره است‌‌.‌ شمس‌العماره از دید بسیاری از تاریخ‌نگاران و مستشرقان به عنوانی یک بنای زیبا معرفی شده است‌‌.‌ افراد زیادی به این کاخ توجه داشته‌اند که یکی از آنها هنری بایندر است‌‌.‌

بایندر در سفرنامه خود از این کاخ گفته است:«از این ساختمان خارج شده پس از گذشتن از باغ به جلو خورشید کاخ‌ها یعنی شمس‌العماره می‌رسیم در بالای یک پلکان عریض که در اطراف آن برنز‌های بسیار زیبای ایرانی است، یک اتاقی است شبیه تالار اما کمی کوچک‌تر که در آن دو پرده گوبلن معروفی قرار گرفته که توسط لوئی فیلیپ به محمدشاه پدر ناصرالدین شاه اهدا‌ شده است‌‌.‌

در کنار اشیای بسیار نفیس ایرانی چیز‌های زشت صادراتی اروپا را قرار داده‌‌‌اند‌‌.‌ در یک گوشه یک ساعت عظیم مکانیکی است که اهدایی انگلستان است.‌ وقتی که سر ساعت زنگ می‌زند طاووسی چتر زده و صدا می‌کند در حالی که یک معبد چینی برپا می‌شود و جویبارهایی از بلور به حرکت می‌افتد‌‌.‌

این شی ابتدا به قصد امپراتور چین تهیه شده بود و در راه بود که در سال ١٨٦٦ جنگ در گرفت، انگلستان که نمی‌خواست هدیه او از بین برود در نیمه راه بسته را متوقف ساخته و آن را به شاه ایران تقدیم داشت‌‌.‌ این قصر هر چه باشد، هر چند بدون تردید با ذوق ما و اندیشه معماری خوب ما جور در‌‌ نمی‌آید می‌توان آن را در شمار کار‌های هنری درخشان ایران محسوب داشت‌. »

منبع: سفرنامه هانری بایندر(کافه تاریخ)

کدخبر: ۵۳۷۵۲۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • peyman0917

    عالی بود